Monday, May 30, 2005

خاطر يار

گويند بادبادك خيال، تنها در مسير نسيمي كه از سوي ديار يار بر ميخيزد به پرواز درآمده، فراتر از توده ابرهاي اندوه و بسمت خورشيد تابان مهر، تا فلك اوج ميگيرد.
شوق تجديد ملاقات، رخوت غم دلتنگي و درد ناشي از جراحت دل در نبرد جانانه زندگي حكايت از زمان گرانبار دوراني شكوهمند دارد كه شايسته آنست تا بر مزار اين موهبت فنا شده بجاي كاشتن "فراموشم مكن" و آبياري با اشك ديده، "قاصدك" كاشت و آه سينه بر آن دميد. و پسنديده آنست تا يادش را همچون تاج مرواريد بر سر در عرش اعلاي وجود جاي داد، تا افسوس از دست رفتنش را پيله وار همچو زانو در بغل تنيد. چرا كه در لحظات شادي، ترديد، جسارت، دلسوزي، ترس، اميد، اضطراب، لذت و انتظاري كه بوقوع پيوست، پيچك انس و علاقه با رشد و نموي فريبنده گردا گرد ريشه هاي وجود تابيد و به گل نشست.
اين چه نيروي شگرفيست، كه انچنين جان ها را به يكدگر پيوند ميزند كه شب و روز را درهم تافته، روح و روان را بهم بافته، تفكر را به تفرج مداوم انديشه در باغ معطر رويا ميبرد.
كدامين تند باديست كه بادبان كشتي دل را جهت داده و بسمت خليج صدف پرور يار هدايت ميكند، كه حتي سكان ستبر عزم نيز در مشتان توانمند اراده از تغيير مسير در درياي بيكران عشق عاجز مي ماند. امواج سهمگين، رگبار باران و مه غليظ مانع پيمودن اينچنين سفر معنوي نيست، همچنان كه دستان پر خراش تدبير لحظه اي در اداي وظيفه به تعهد از كشمكش با نيروي تقدير باز نمي ايستند. اگرچه دل نگران از طوفانهاي شك و گردابهاي فراموشيست. ليكن اميد دستيابي به آرزو تصويري حقيقي، ذهنيتي راستين و طبيعتي الاهيست. چه بسا ستارگان آسمان فانوسهاي راهنماي مخلصين اين طريقت باشند تا همواره با چشم دوختن به آسمان، خيال را پرواز داده و زخم سرگشاده دل را التيام بخشند.
شايد كه تبادل همزمان احساسات، تخيلات، تمايلات، رفتار، افكار، كردار و گفتار در ايام مصاحبت سبب پرورش روحي يكسان در قالب هاي متفاوت گرديده كه در ژرفاي زمان، خاطر اينچنين وفادار مانده.

No comments: