Wednesday, December 17, 2008

---------


دلم انگاری گرفته
قد بغض یا کریما!

عصر جمعه توی ایوون
می شینم مثل قدیما

تو دلم میگم آقا جون
تو مرادی , من مریدم

من به اندازه وسعم
طعم عشقتو چشیدم

کاشکی از قطره اشکت
کمی آبرو بگیرم


یعنی توی چشمه چشمات
با نگاهت وضو بگیرم

برای لحظه دیدار
از قدیما نقشه داشتم

یه دونه هدیه ناچیز
واسه تو کنار گذاشتم

یادمه یکی بهم گفت:
هرکی تنهاست توی دنیا

یه دونه نامه خوش خط
بنویسه واسه آقا

کاغذ نامه رو بعدش
توی رودخونه بریزه

بنویسه واسه مولاش
خاطرت خیلی عزیزه

Friday, December 05, 2008

!آه باران



ریشه در اعماق اقیانوس دارد-شاید-

این گیسو پریشان کرده

بید وحشی باران

یا,نه,دریائی ست گوئی ,واژگونه,بر فراز شهر ,

شهر سوگواران

ریشه در من می دواند پرسشی پیگیر,با تشویش :

رنگ این شب های وحشت را

تواند شست آیا از دل من ؟!

*

چشم ها و چشمه ها خشکند.

روشنی ها محو در تاریکی دلتنگ,

همچنان که نام ها در ننگ!

هر چه پیرامون ما غرق تباهی شد.

آه باران! ای امید جان بیداران !

بر پلیدی ها آیا چیره خواهی شد ؟!