Saturday, June 11, 2005

سالگرد عشق


امشب براي چندمين بار از تو خواستم.از تو خواستم تا اجابتم كني.يك سال ديگر گذشت.و من يك سال ديگر را بي تو طي كردم ولي نمي داني چگونه؟
اين سال هاي سياه بي تو كي تمام مي شود؟تو كه تنها تكيه گاهم بودي حالا ديگر نيستي ببيني چگونه بي تو پشتم شكسته و بي پناه شده ام.اي كاش ان هنگام كه مي رفتي اين قلب عاشق را نيز با خود مي بردي ..مي بردي تا شايد كسي از ديار غريب ان را دوباره اين گونه نمي شكست. جرات ندارم دلم را برايت بازگو كنم. كه اگر سفره دلم را بگشايم جز خرده هاي قلب شكسته ام چيزي نمي بيني.آخر تو به من سپرده بودي كه مراقب قلبم باشم ولي نتوانستم
كجايي؟كجايي كه ببيني از شدت تنفر عشق در خود پيچيده ام.بازهم 21 اين ماه آمد. بيست و يكمي ديگر بدون تو و من باز به تنهايي در عزاي بيست و يكم ها نشسته ام.
هر روز فراقت سالها برايم گذشت.و حالا پس از سالها هنوز چشمان عاشقم در مزار اين عشق خون گريه مي كند.
و من امروز در سالگرد عشق به تنهايي در خرابات خاطراتم طي مي كنم ....تنها و بي تو.و تو در كنار محبوبت چه عاشقانه و عارفانه سر مست مي رقصي.رهايي از چنين ظلم آبادي فقط لايق تو بود و مرا گذران در اين خاك تا ابد، لايق


سندن ايره ياشامام
سن سيز ليزخ اوستوم
ياروم نده چارم؟
سن بنه اورگنن سالدين
من سنه اورگيم يازديم
BLUE_LOVE_YASS
1384.3.21

No comments: