سلام اي غروب غريبانه عشق
سلام اي طلوع سحرگاه رفتن
سلام اي همه لحظه هاي جدايي
سلام اي طلوع سحرگاه رفتن
سلام اي همه لحظه هاي جدايي
خداحافظ اي شعر شبهاي روشن
خداحافظ اي قصه عاشقانه
خداحافظ اي آبي روشن عشق
خداحافظ اي عطر شعر شبام
خداحافظ اي همنشين هميشه
خداحافظ اي داغ بر دل نشسته
خداحافظ اي قصه عاشقانه
خداحافظ اي آبي روشن عشق
خداحافظ اي عطر شعر شبام
خداحافظ اي همنشين هميشه
خداحافظ اي داغ بر دل نشسته
تو تنها نمي ماني اي مانده بي من
تورا مي سپارم به دل هاي خسته
تو را مي سپارم به ميناي مهتاب
تورا مي سپارم به دامان دريا
تورا مي سپارم به دامان دريا
اگر شب نشينم اگر شب شكسته
تو را مي سپارم به روياي فردا
به شب مي سپارم تورا تا نسوزم
به دل مي سپارم تورا تا نميرم
تورا مي سپارم به دل هاي خسته
تو را مي سپارم به ميناي مهتاب
تورا مي سپارم به دامان دريا
تورا مي سپارم به دامان دريا
اگر شب نشينم اگر شب شكسته
تو را مي سپارم به روياي فردا
به شب مي سپارم تورا تا نسوزم
به دل مي سپارم تورا تا نميرم
2 comments:
من خواب دیده ام که تو آغاز میشوی
بنیانگذار سلسـله ناز میشوی
اينجا براي از تو نوشتن هوا كم است
دنيا براي از تو نوشتن مرا كم است
اكسير من نه اينكه مرا شعر تازه نيست
من از تو مي نويسم و اين كيميا كم است
دريا و من چه قدر شبيهيم گرچه باز
من سخت بيقرارم و او بيقرار نيست
با او چه خوب مي شود از حال خويش گفت
دريا كه از اهالي اين روزگارنيست
امشب ولي هواي جنون موج ميزند
دريا سرش به هيچ سري سازگار نيست
اي كاش از تو هيچ نمي گفتمش ببين
دريا هم اينچنين كه منم بردبار نيست
Post a Comment