ای از همه زیباتر،عمریست شکیبایم
هرچند که دل خسته هرچند که تنهایم
تو صبح بهارانی با نور و نسیم و رنگ
من پنجره ای بسته ، همسایه دریایم
دیریست که می بینم ، ای پاکتر از رویا
در مذهب ناب تو من عاشق و شیدایم
از وسعت چشمانت یک روزنه می خواهم
تا زنده شود با تو امروزم و فردایم
رویای تو را باید طرحی بزنم در شعر
ای واِژه زیبایی، ای طرح غزلهایم
لبریز از احساسی ، آنوقت که بازآیی
می آیی و می بخشی شوری به نفسهایم
××××××××××××××××××××××××××××××××××
السلام علیک یا صاحب الزمان
1 comment:
مىآيد از سمت زلال عشق
مردى كه روح سبز باران است
در دستهايش آب و آيينه
با او زلال چشمهساران است
مىآيد از سمت نسيم و نور
صبحى كه سرشار از شكفتنهاست
روحش قرين آسمانى سبز
آبىتر از فصل بهاران است
مىآيد از آنسوى درياها
در امتداد روشن فردا
با آب و آتش با نگاهى سبز
آرامشى همراه طوفان است
در رويش سبز صداى او
در انتشار عطر لبخندش
اين فصل، فصل زرد بغض و درد
اين فصل غربت رو به پايان است
فردا هزار آيينه عطر نور
در كوچههاى شهر مىپيچد
فردا سرآغاز زلالىهاست
فصل بلوغ سبز انسان است
و ای نهایت سبز
روزی اگر که آمدی و عاشقت نبود
یک فاتحه نوازش اهل قبور کن
Post a Comment